داستان ادیسون را حتماً شنیده اید، شاگرد کودنی که مدیر مدرسه اش عذرش را خواست!

کسی که برای اختراع لامپ، 1000 بار آزمایش کرد، هزار بار!
ادیسون معتقد بود که : «نوآوری عبارت است از 1% الهام و  99% عرق ریختن و تلاش کردن. »

بسیاری از ما موفقیت را در IQ بالا می دانیم، اما اخیراً مد شده همه از  EQ حرف می زنند.
و می دانید که IQ هوش محاسباتی را نشان میدهد و  EQ هوش هیجانی را ( مهارت هایی مربوط به روابط اجتماعی، احساسات، کار تیمی، رهبری، انگیزه و ...)

تصویر زیر به سادگی تفاوت این دو را نشان داده است:

 

اما من برای خودم یک ضریب هوشی دیگر هم قائل هستم: 
ضریب پشتکار یا PQ!
راستش را بخواهید این اصطلاح من درآوردی است، اما برای من خیلی معنی دارد.
چون اثر پشتکار را دیده ام؛ همان چیزی  که با وجودش کم هوش ها موفق می شوند و در نبودش با هوش ها ناموفق.

هوش مهم است، باهوش ها در مسابقه خرگوش و لاکپشت البته که خرگوش اند، اما لاکپشت  PQ اش بالاست، خیلی بالا؛ آنقدر راه میرود تا برسد، او حتماً میرسد. 
اما بعضی خرگوش ها بازیگوش اند، شاید نرسند.

داشتم می گفتم که PQ میزان تلاش ما را نشان می دهد، قبل از رسیدن.
اینکه چند بار تا پیروز شدن می جنگیم
چند کتاب تا یادگرفتن و تسلط می خوانیم
چند کسب و کار تا پولدار شدن راه می اندازیم
چند بار از نو شروع می کنیم

اگر کسی برای یادگرفتن مهارتی، مثلاً  5 بار جانانه تلاش کند (5 بار یک کتاب مهم را بخواند، 5 دوره بگذراند یا 5 بار شانسش را امتحان کند )، PQ اش در یادگیری 5 است. حالا این عدد می تواند او را در رقابت با یک فرد باهوش موفق کند.

راستی PQ شما چند است؟ 

پانوشت: اگر روزی قرار شد برای یک انگلیسی زبان PQ (ضریب پشتکار) را توضیح بدهم، می گویم P اول کلمه  Persistence است، که معنی اش می شود: پافشاری و سماجت.

5 اردیبهشت 97